شبکه افق - 17 مهر 1399

این است "کوفی بودن": شعار دادن ، هزینه ندادن ( مختصر خیانتی بود و گذشت!؟)

نشست ( فروپاشی زبان مقاومت در کوفه ۶۱ ) _"موکب بین الملل" در مسیر نجف به کربلا _ اربعین ۱۳۹۷

بسم‌الله الرحمن الرحیم

درود بر شما زائران ابا عبدالله(ع) و ناصران حسین(ع)، انصار حسین(ع) در این عصر که پیاده مسیر نجف تا کربلا را طی می‌کنید به سوی دیار معشوق برای عرض ادب به ساحت امام جهاد و شهادت و اخلاق و معنویت. من در این چند دقیقه‌ای که مزاحم می‌شوم برای دوستانی که خستگی در می‌کنند بهترین نکته‌ای که به نظر می‌رسد خدمت شما عرض کنم نگاهی سریع به سخنرانی حضرت زینب(س) در کوفه است. بعد از آن جنایات و قتل عام‌ها، بعد از آن وحشی‌گری، بدن شهدا در بیابان کربلا چند کیلومتری ما و شما رها شد، سر شهدا بر نیزه، زنان و دختران و پسران و کودکان، شلاق‌خورده، تشنه، گرسنه، با دیدن آن صحنه‌ها خرد شده، در زنجیر کشیده به سمت کوفه حرکت داده می‌شدند. عکس مسیری که شما می‌آیید. وقتی به کوفه می‌رسند حضرت زینب(س) به عنوان سخنگوی اسرا و رهبر نهضت پس از حسین(ع) در این لحظه باید سخن بگویند. همه منتظر هستند که زینب(س) چه خواهد گفت و چگونه خواهد گفت. آیا شکسته چنان‌ که بدن‌ها خورد شده و قلب‌ها شکسته؟ آیا زبان زینب(س) هم یک زبان له شده و در معرض فروپاشی و اهل ناله و تضرع و معذرت‌خواهانه و توأم با طلب رحمت و بخشش از دشمن است؟ یا روح بزرگ زینب(س) به اندازه‌ی شهدای کربلا عاشورایی است و زبان زینب(س) از شمشیر همه‌ی رزمندگان و مجاهدان و شهدای کربلا تیزتر و برنده‌تر است؟ سخنرانی زینب(س) شروع می‌شود. در حالی که بیش از ده هزار نیروی مسلح اطراف آن‌ها را گرفته‌اند. سر شهدا بر نیزه‌ها است. بچه‌ها شلاق‌خورده و تشنه و گرسنه گاهی به سران پدران خود نگاه می‌کنند، گاهی به مادران خود نگاه می‌کنند، گاهی به دشمنان و گاهی به زینب(س) رهبر خود نگاه می‌کنند. یک عده هم آن‌جا می‌پرسند این‌ها چه کسانی هستند؟ شما چه کسانی هستید؟ اسرای چه کسی هستید؟ بعضی از این خانم‌ها که در زنجیر هستند می‌پرسند ما را نمی‌شناسید؟ «نحن اسارا آل محمد(ص)»، ما اسیران آل محمد(ص) هستیم. ما فرزندان پیامبر شما هستیم. ما رهبران شما هستیم. در زنجیر هستیم و شما ما را نمی‌شناسید؟ خودتان را به آن راه می‌زنید؟ همه منتظر هستند. یک عده می‌خندند و جشن گرفته‌اند، یک عده‌ای می‌ترسند و آهسته اشک می‌ریزند و اشک‌های خود را پاک می‌کنند که مأمورین حکومت نبینند. یک عده گیج هستند و سوال می‌کنند که قضیه چیست؟ حضرت زینب(س) از جا بر می‌خیزند. طرز راه رفتن زینب(س)، نگاه او به جمعیت همه را به یاد علی بن ابیطالب(ع) می‌اندازد. این علی(ع) که دوباره بعد از 20 سال سخن می‌گوید. بعد از 20 سال که علی(ع) به شهادت رسیده و امام حسن(ع) شهید شده است. بعد از 20 سال این بار علی(ع) در قامت زنانه و از قامت دخترش سخن می‌گوید. دوستان توجه داشته باشند در کربلا سیدالشهدا(ع) خیمه‌ها را طوری چیده بودند که خانواده‌ها، زن‌ها و کودکان صحنه‌ی نبرد را مستقیم نبینند. صحنه‌ی تکه تکه شدن و سر بریدن‌ها را نبینند. فقط یک ارتفاع نسبت بلندی که به نام تل زینبه‌ هست، سیدالشهدا(ع) به حضرت زینب(س) فرمودند فقط شما آن بالا بروید و کل ماجرا را شخصاً ببینید. صحنه‌ی کشته شدن تک تک ما و شهدا را ببینید. چه کسی چه می‌گوید و با ما چه می‌کنند. شما باید این‌ها را به دیگران منتقل کنید. زینب(س) باید روی آن تپه و تل زینبیه بیاید و بنشیند و همه‌ی آن جنایت‌ها و وقاحت‌ها را ببیند. با این که نظر سیدالشهدا(ع) این بود که ایشان وارد درگیری نشوند و یک وقت به شهادت نرسند در چند مورد حضرت زینب(س) تحمل نکردند و وارد معرکه شدند از جمله وقتی که حسین(ع) به شهادت رسید. حالا همان زینب(س) این‌جا وسط دشمن در زنجیر، در حالی که حجاب از سر بعضی از دختران رسول‌الله(ص) و دختران علی(ع) و حسین(ع) برداشته‌اند و توهین می‌کنند قرار دارد. زینب(س) آن‌جا که همه نشسته‌اند به پا می‌خیزد. در روایت نقل شده که جمعیت پچ پچ می‌کنند، بعضی می‌خندند، پیامبر(ص) اشک می‌ریزند. «او مات الی الناس ان اسکتوا...»، زینب(س) به جمعیت اشاره‌ای کرد که ساکت باشید. «فادتدت الانفاس...»، نفس‌ها به سینه‌ها برگشت. یک مرتبه سکوت مطلقی بازار کوفه را گرفت. همه سکوت کردند. همه خفه شدند. دشمنان، بی‌طرف‌ها، خائن‌ها و طرفداران ترسو، همه ساکت شدند. «فادتدت الانفاس...»، نفس‌ها به سینه‌ها برگشت، کاروان‌ها و شترها ایستادند، صدای زنگ شترها هم دیگر به گوش نرسید. با اشاره‌ی زینب(س) همه سکوت مطلق کردند. چه می‌خواهد بگوید؟ در این شرایط چه می‌توان گفت؟ آن زن بزرگ، زنی که رهبر بشریت، زنی که رهبر همه‌ی مجاهدان و شهداست، زنی که نشان داد چگونه می‌توان در زنجیر اسیر اما پیروز بود. اسیر هستم اما ذلیل نیستم. در سخت‌ترین شرایط اسارت اما ذلت نیست و عزت است. وقتی زینب(س) شروع به سخن گفتن کرد یک عده‌ای از شیعیانی که ترسیده بودند و خیانت کرده بودند و یک عده‌ای که دیدند این وضعیت سرها و فرزند پیامبر(ص) هست شروع به گریه کردند. حضرت زینب(س) در این سخنرانی کوتاه چند دقیقه‌ای که شاید بخشی از آن هم سانسور شده باشد چه نکات مهم و متعددی را بیان می‌کنند. اولاً خطاب می‌کنند و می‌گویند من با این دشمنانی که این کار را کرده‌اند کاری ندارم. «یا اهل الکوفه...»، مردم کوفه، کوفه امروز به نجف وصل شده است. همان جایی که شما از آن‌جا آمدید. کربلا هم این‌جا هست. از این کربلا تا کوفه سر شهدا و اسرا را بردند و در مسیرها چه اهانت‌ها و چه کتک‌ها و چه جنایت‌هایی کردند. ولی زینب(س) با مردم حرف می‌زند. با مردم آن شهر و آن جامعه‌ی ضعیف‌النفس و ضعیف‌العقل که شعارهای خوب می‌دهد اما پای شعارهای خود نمی‌ایستد. شعار می‌دهد اما نمی‌خواهد هزینه بدهد. می‌خواهد مجانی به اهداف خوب برسد. وقتی همه صحبت می‌کنند حرف‌های قشنگ می‌زنند. وقتی نوبت به عمل می‌رسد هر کسی به شکل به چاک می‌زند. هر کسی به فکر خودش، خانواده‌ی خودش، منافع خودش است. حضرت زینب(س) رو به این‌ها می‌کنند. حالا ممکن است کسانی بگویند دیگر به روی آن‌ها نیاورید چون گذشته و رفته است. بالاخره این‌ها شما را دعوت کردند و تنها شهری که حاضر شد نامه بنویسد و انقلابی بود همین شهر کوفه بود. بقیه‌ی شهرها که نامه‌ هم ننوشتند. کوفه بود که نامه نوشت. حضرت زینب(س) شروع به کوفه‌شناسی می‌کنند. به ما و شما درس می‌دهند که حتی اگر یک جامعه‌ای ارزش‌هایی را قبول دارد و شعارهای خوبی می‌دهد و یک اقدامات موقت محدودی هم می‌کند و قدم‌های کوتاهی هم بر می‌دارد و دلش می‌خواهد که وضعیت خوب باشد و عدالت و دین و اخلاق باشد و همه چیزهای خوب را می‌خواهد، اما به قدر کافی شعور و شرف ندارد، می‌خواهد یک عده‌ای زحمت بکشند و همه چیز را مجانی به او بدهند. وقتی نوبت به امتحان خود آن جامعه و مردم می‌رسد بد امتحان می‌دهند ولی می‌خواهند بقیه خوب امتحان بدهند. خودشان سست هستند و می‌خواهند بقیه محکم باشند. خودشان خودخواه و راحت‌طلب هستند و علیه خودخواهی و راحت‌طلبی هم حرف می‌زنند. می‌فهمند حق و باطل چیست. در عمل به باطل تن می‌دهند و حق را تنها می‌گذارند. زینب(س) به مردم رو می‌کند و می‌گوید قبل از این که با دشمن و با این جنایتکارها حرفی بزنم با شما حرف دارم. با شما آدم‌هایی که حرف‌های قشنگی زدید و ادعا کردید که در صحنه هستید. «یا اهْلَ الْکُوفَةِ، یا اهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ...»، کلاهبرداران، دروغ‌گوها، فریب‌کاران، نامردان، «اتَبْکُونَ؟!»، گریه می‌کنید؟ گریه هم می‌کنید؟ هنوز چشم‌های ما خیس است و ناله‌هایمان در سینه مانده و صدای ناله‌های ما و کودکان ما هنوز قطع نشده است و شما شروع به گریه کرده‌اید؟ به چه کسی می‌گریید؟ برای چه کسی می‌گریید و برای چه می‌گریید؟ به شما بگویم که شما چه کسی هستید و چه کردید؟ در آن شعارهای بلندی که دادید عقب‌نشینی کردید، فضا عوض شد، خطر رسید و گفتید حالا بر عکس و ارزش‌ها عقب‌گرد کردید. شما با ما پیمان بستید. ده‌ها هزار نفر به حسین(ع) نامه نوشتید که بیا که ما آماده‌ی انقلاب و قیام هستیم. حداقل 40 هزار نامه نوشتند که ما حاضر هستیم همسران خود را طلاق بدهیم و دیگر به پشت سر فکر نکنیم. ما نمی‌خواهیم دیگر به خانه‌های خود برگردیم. یا حکومت و رژیم را سرنگون می‌کنیم و حکومت اسلامی تشکیل می‌دهیم و یا همگی شهید می‌شویم. شما همان‌ها نیستید؟ ای مردمی که شرف ندارید، شعارهای خوب می‌دهید اما پای آن نمی‌ایستید، هنوز چشمان ما خیس است. هنوز خون این شهدا خشک نشده و شما باز شروع به گریه کرده‌اید؟ اول شعار می‌دهید، بعد ما می‌آییم تا به شما کمک کنیم، بعد شما می‌ترسید و خیانت می‌کنید، بعد که ما کشته می‌شویم شما گریه می‌کنید؟ هم بله و هم نه؟ «اتبکون؟!». هم گریه می‌کنید و هم بله و هم نه؟ شما کدام طرف معرکه هستید؟ شما طرف حق هستید یا طرف باطل هستید؟ طرف عدل هستید یا طرف ظلم هستید؟ این‌ها سخنان زینب(س) در آن شرایط است. یک سخنرانی عادی نیست. در آن وضعیت است. بعد فرمودند یک مثال بزنم که شما بفهمید چه کسانی هستید؟ و ملت‌ها و جوامع بعد از آن‌ها تا امروز و تا ابد بفهمند که وقتی می‌گوییم ما اهل کوفه نیستیم هم دروغ می‌گوییم. چون خیال می‌کنی اهل کوفه از اول قصد خیانت داشتند. اهل کوفه مثل ما و شما بودند. نامه نوشتند، آماده‌ی فداکاری بودند، دعوت کردند، واقعاً آماده‌ی جهاد و شهادت بودند و وسط کار دیدند اوضاع سخت شد و خطر جدی شد تردید کردند و برگشتند و گفتند نمی‌ارزد. از تهدیدهای حکومت ترسیدند، به وعده‌های حکومت اعتماد کردند و گفتند نمی‌ارزد. گفتند حق با حسین(ع) است ولی دیگر واقعاً مصلحت نیست. به نظر شما این حرف‌ها الان مطرح نیست؟ همین الان چه در حکومت و چه در ملت و چه در همه‌ی ملت‌ها کسانی نیستند که همین حرف‌ها را بزنند؟ کاملاً هم آمادگی دارند لحظه‌ی خطر که برسد به چاک بزنند و زندگی خود را ادامه بدهند. حضرت زینب(س) با یک چنین افکار عمومی و جوامعی حرف می‌زند. می‌فرماید شما را به خودتان معرفی کنم؟ «اِنَّمَا مَثَلُکُمْ کَمَثَلِ الَّتى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ اءَنْکاثا...»، شما مثل آن زنی هستید که رشته‌ها را می‌بافت، زحمت می‌کشید و وقتی کامل می‌شد دوباره این‌ها را باز می‌کرد. می‌دوخت و دوباره می‌درید. شما زحمت کشیدید و هزینه کردید و نامه نوشتید و خودتان را به خطر انداختید. شما ایمان آوردید، شما 20 سال پیش حکومت عدل علی(ع) را دیدید. بعضی از شما قبلاً سابقه‌ی انقلابی و دینی داشتید. با خودتان چه کار کردید؟ قبل از این‌که بگویم با ما چه کردید، با خودتان چه کردید؟ دقت کنید که این‌ها فرمایشات حضرت زینب(س) است. شما آن زنی هستید که روزها وقت گذاشت و بافت و بعد که تمام شد دوباره همه را باز کرد و به نقطه‌ی اول برگشت. حالا شما برای ما گریه می‌کنید؟ یعنی باید برای خودتان گریه کنید. یعنی باید یکی بیاید و برای شما گریه کند. بر ما گریه می‌کنید؟ آیا از شما چیزی مانده است؟ جز چاپلوسی، ذلت، پلیدی از شما چه چیزی مانده است؟ به خودتان گند زدید. خودمحوری، توجیه‌گری و این تعبیرات خیلی تعبیرات زیبا و دقیقی است. فرمود «مَلَقُ الاماءِ...»، مثل کنیزکان چاپلوس، مثل کنیزی که برای ارباب خود چاپلوسی می‌کند. چیزی جز چاپلوسی کنیزکان از شما مانده است؟ «وَ غَمْزُ الاعْداءِ...»، این خیلی جالب است. برای دشمنان خودتان غمزه می‌آیید؟ برای دشمنان خدا و خودتان عشوه آمدید؟ به دشمنان گوشه چشم نشان دادید. از شما چه چیزی مانده است؟ با دشمن قدار، با جلاد غمازی می‌کنید؟ به دیکتاتور، به دشمنان خدا و قاتلان حسین(ع) چشمک می‌زنید؟ شما کیستید؟ شما گلی هستید که در پهن روییده‌اید. خواهش می‌کنم به این جمله‌های حضرت زینب(س) دقت کنید. اصلاً نمی‌دانم تا حالا یک بار درست خطبه‌ی حضرت زینب(س) را با ترجمه‌ی درست خوانده‌اید یا شنیده‌اید؟ به تک تک جملات و کلمات زینب(س) دقت کنید. شما آن سبزی و گیاهی هستید که در پهن و در زباله‌دان و در دستشویی روییده‌اید. به درد نمی‌خورید. قابل استفاده نیستید. شما گیاهی و گلی در مزبله هستید. شما مثل کسی هستید که در قبر نقره‌کاری کند. شما گوری پوسیده و پلاسیده هستید که نقره‌کاری شده است. ظاهر شما قشنگ است، اما باطن شما پوک است. یک جامعه‌ی بی‌شخصیت که نمی‌داند چه شعارهایی داده و حاضر نیست برای شعارهای خود هزینه بدهد. به تشبیهات حضرت زینب(س) دقت بکنید. گلی هستید که در پهن روییده است. نقره‌کاری شده‌ی درون گور هستید که جای کرم و مار و مور است. این ظاهر قشنگ شما و آن حرف‌های قشنگی که زدید و آن نامه‌هایی که نوشتید به چه درد می‌خورد؟ شما مستوجب عذاب الهی هستید. «کَفِضَّةٍ عَلى مَلْحُودَةٍ...»، یعنی ارزش را در خدمت ضد ارزش گرفتید. در قبر نقره‌کاری می‌کنید. در قبر نقره‌کاری به چه درد می‌خورد؟ گل هستی اما وسط پهن روییده‌ای. این تشبیهات حضرت زینب(س) که مثل آن کسی هستید که لباسی را بافت و دوباره پارچه‌ها و نخ‌های آن را بازد کرد، شما مثل گل در پهن و در زباله‌دان هستید، این مثال‌ها دقیقاً می‌گوید آن شعارهای قشنگ و آن ارزش‌هایی که گفتید و بخشی از آن را هم ظاهراً قبول دارید همه را در خدمت ضد ارزش قرار دادید. همه کارهای خوب و جزئی دارند اما مرده‌شور ترکیب شما را ببرد. در واقع حضرت زینب(س) می‌گویند بعضی از اجزای کارها و سابقه و حرف‌ها و نامه‌های شما قشنگ است ولی مرده‌شور ترکیب شما را ببرد. در انتها چه شد؟ از آن حرف‌ها و از آن سوابق چه چیزی در آمد؟ نجاست. «اَلا ساءَ ما قَدَّمْتُمْ لِاَنْفُسِکُمْ...»، با خودتان بد کاری کردید. بد دستاوردی دارید. بد چیزی برای خودتان از پیش فرستادید. ذخیره‌ی بدی برای خودتان در دنیا و در آخرت تدارک دیدید. «اَنْ سَخِطَ اللّهُ عَلَیْکُمْ...»، شما خودتان را مستقیم در معرض خشم خداوند قرار دادید. «وَ فى الْعَذابِ اَنْتُمْ خالِدوُنَ...»، تا ابد در عذاب خواهید بود. تا ابد در عذاب الهی خواهید بود. آخرت خود را هم خراب کردید. حالا اگر یک کسی بگوید مگر مردم کوفه چه کار کردند که شما این‌طور حرف می‌زنید؟ اولاً هیچ شهری از حسین(ع) دعوت نکرده و همه ترسیده‌اند. فقط کوفه نترسیده و دعوت کرده است. اقلاً از بقیه‌ی شهرها که بهتر است. این شهری بوده که 20 سال پیش حکومت علی(ع) در آن بوده است. بیشترین و عاشق‌ترین شیعیان در این شهر هستند. آیا کوفه مستحق این طرز سخن گفتن است؟ این‌ها که دروغ نگفتند. مردم کوفه واقعاً شما را دوست داشتند. همه‌ی شهرها ترسیدند و فقط کوفه نترسیده بود. وقتی که 40 هزار نامه نوشتند که ما آماده‌ی شهادت هستیم و از همسران خود هم جدا می‌شویم که شهید بشویم، دروغ نگفتند. ما راست گفته بودیم. منتها نمی‌دانستند هزینه‌ی آن این‌قدر است. نمی‌دانستند این نهضت به لحاظ ظاهری شکست می‌خورد. حالا ما از بقیه‌ی شهرها که بدتر نیستیم که مردم کوفه ضرب‌المثل بشوند. از بقیه بهتر هستیم. اقلاً بخشی از راه را آمدیم و وسط را بریدیم. هیچ شهری که تا این‌جا هم نیامد. در ضمن سوابق ما چه می‌شود؟ خدماتی که کردیم چه می‌شود؟ بعد هم که پشیمان شدیم و گریه کردیم. حضرت زینب(س) فرمود تا ابد در عذاب خواهید بود. شما مثل این که شوخی گرفته‌اید و نفهمیده‌اید که چه کار کرده‌اید؟ این زیر سوال بردن کسانی است که تا الان و تا ابد کارهایی می‌کنند و فکر می‌کنند کار مهمی نبوده است. خیانت بوده و فکر می‌کنی خیانت نیست. یا می‌گویی خیانت مهم نیست. می‌گویی بله، حسین(ع) بهتر است و یزید بدتر است ولی بالاخره هر دو حکومت اسلامی است. حالا این بود، او بود، خیلی با هم فرقی نمی‌کند. حضرت زینب(س) می‌گویند خیلی فرق می‌کند. شما جهنمی شدید. می‌دانید چه کردید؟ به آن‌ها توضیح می‌دهند. این معلوم کند که بعضی وقت‌ها ملت‌ها و جوامع و گروه‌ها و جریان‌هایی یک کارهایی می‌کنند که خودشان نمی‌فهمند چه کار کرده‌اند. مثل این که باید به آن‌ها توضیح بدهی که چه کار کردید. جمعیت وسط حرف‌های حضرت زینب(س) متأثر می‌شود و پشیمان می‌شود و گریه می‌کنند. حضرت زینب(س) می‌فرماید «اتبکون و تنحتون...»، باز گریه کردید؟ ما را می‌کشید و بعد گریه می‌کنید؟ مردان ما را کشتند، مردان شما ما را کشتند و زنان شما بر ما گریه می‌کنند؟ شما چه کسانی هستید؟ ما را تنها گذاشتید تا ما را تکه تکه کردند و این گرگ‌ها و کفتارها ما را جویدند، گوشت شهدای ما لای دندان‌ آن‌هاست. حالا نوبت گریه است؟ هم بله و هم نه؟ هم انقلابی و هم غیر انقلابی و هم شعار و هم فرار؟ «ای والله...»، آری به خدا، «فَابْکُوا کَثیرا، وَاضْحَکُوا قَلیلا...»، بسیار بگریید و کم بخندید. این‌ها سخنان حضرت زینب(س) است. در زنجیر اسارت و در بازار کوفه است. اولین سخنرانی برای مردم پس از عاشورا است. دیگر هرگز نخندید و تا ابد بگریید. «فَابْکُوا کَثیرا، وَاضْحَکُوا قَلیلا...»، شما مستحق گریه هستید و مستحق خنده نیستید. حرام باد بر شما شادی تا ابد. «فَلَقَدْ ذَهَبْتُمْ بِعارِها وَ شَنارِها...»، ننگی را بر پیشانی خود زدید که دیگر هرگز پاک نخواهد شد. فکر کردید اتفاق کوچکی افتاد؟ با خودتان گفتید 70، 80 نفر در بیابان مردند و تمام شد و رفت؟ 70، 80 نفر بودند. چقدر بودند؟ یک نصف روز بوده است. 70، 80 نفر را در یک صبح تا ظهر کشتیم و تمام شد و رفت. فرمود هرگز تمام نخواهد شد. تازه آغاز شد. این شروع ماجراست. «فَلَقَدْ ذَهَبْتُمْ بِعارِها وَ شَنارِها...»، از این پش شما هستید و ننگ، شما هستید و شرم. «وَ لَنْ تَرْحَضُوها...»، هرگز با هیچ آبی پاک نخواهد شد. هر چه این خون را بشویید پاک نخواهد شد. شما و همه‌ی کسانی که مثل شما هستند که حرف می‌زنند و پای آن نمی‌ایستند دین بی‌خطر می‌خواهند. دین بی‌ضرر می‌خواهند. دینی که منافع آن‌ها را تأمین کند اما خسارت نبینند. فرمود این ننگ تا ابد با شما و امثال شما و هر ملتی که مثل شما باشد خواهد بود و با هیچ آبی پاک نخواهد شد. سعادت و شرف و حقیقت از شما دور باد. بعد فرمودند می‌دانید چه کسانی را زدید؟ می‌دانید نگاه کردید که چه کسانی پیش چشم شما کشته شدند و شلاق خوردند؟ می‌دانید ما چه کسانی هستیم؟ می‌دانید این کسی که کشتید چه کسی بود؟ می‌دانید این سر چه کسی بر نیزه است؟ می‌دانید او چه کسی است یا او را هم فراموش کرده‌اید؟ او پسر پیامبر خدا بود. سید جوانان بهشت بود. آقای جوانان بهشت بود. این سری که آن بالاست بارها در دامان پیامبر(ص) بود و پیامبر(ص) آن را می‌بوسید. این سر اوست. ایستاده‌اید و نگاه می‌کنید؟ گفتید تمام شد؟ چه کسی را کشتید؟ کسی که پناهگاه نیکان شما بود. هر چه کوفه و عراق و جهان اسلام داشت از او بود. پناهگاه همه‌ی شما حسین(ع) بود. حسین(ع) آمده بود به شما کمک کند. حسین(ع) آمده بود تا شما را آزاد کند. حسین(ع) حرف شما را باور کرد. یعنی باور نکرد، بلکه قبول کرد که بیاید با این که می‌دانست شما چه می‌کنید. حسین(ع) دادرس شما در هنگام مصیبت‌ها و بلایا بود. چطور دلتان آمد به خاطر دو روز بیشتر زندگی کردن حسین(ع) را بکشید یا به کشتن بدهید؟ حالا ایستاده‌اید و برای ما گریه می‌کنید؟ ای اهل کوفه آن که کشتید نشانه‌ی حجت‌های خدا برای شما بود. داشت راه را به شما نشان می‌داد. راه کجاست و بیراه کجاست و پرتگاه کجاست؟ او را زدید. سنت الهی و سنت‌ها و مسیر درست و ارزش‌های درست در دست او بود. دست او را شکستید. داغ ذلت و مسکنت و بیچارگی بر پیشانی شما خورد. «بُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ...»، شمایید و خشم خدا. خداوند شما را فراموش خواهد کرد. شما زیر دست و پای یزید و بنی‌امیه و رژیم‌های فاسد با ذلت جان خواهید داد. دنیا هم نخواهید داشت چنان که آخرت خود را از دست دادید. «فَلَقَدْ خَابَ السَّعْیُّ...»، همه‌ی تلاش‌های شما به باد رفت. هر کار خوبی که قبلاً انجام دادید، خدمات و مبارزاتی که قبلاً در انقلاب کردید پوچ شد. همه به باد فنا رفت. «وَ تَبَّتِ الایْدی...»، بریده باد دست‌های شما و امثال شما. «وَ خَسِرَتِ الصَّفْقَةُ...»، بد معامله‌ای کردید. چه چیزی را با چه چیزی معامله کردید؟ چه فروختید و چه خریدید؟ چه دادید و چه به دست آوردید؟ «وَ ضُرِبَتْ عَلَیْکُمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ...»، به مسئولیت خودتان و به دست خودتان و نه به جبر الهی ذلت و بیچارگی به شما مهر شد و نقش بست. کسانی که شعار حق می‌دهند و تا وسط راه می‌آیند و بعد رها می‌کنند و به دنبال زندگی شخصی خود می‌روند. حضرت زینب(س) گفت چنین جوامعی مستحق ذلت و بیچارگی هستند و در آخرت به عذاب الهی گرفتار خواهند شد. دوباره رو به جمعیت کردند و گفتند «وَیْلَکُمْ یا اَهْلَ الْکُوفَةِ...»، وای بر شما مردم کوفه، خاک بر سر شما، «لِرَسُولِ اَتَدْرُونَ اَیَّ کَبِدٍ اللّه فَرَیْتُمْ؟!»، شما فهمیدید که چه کردید؟ جگر رسول خدا را پاره کردید. فهمیدید چه کردید؟ «وَ اَیَّ کَریمَةٍ لَهُ اَبْرَزْتُمْ؟!»، شما می‌دانید که ناموس پیامبر(ص) را بدون حجاب رها کرده‌اید؟ دختران پیامبر(ص) را رها کرده‌اید؟ ما بر اساس حرف شما آمدیم. صحبت از انقلاب و جهاد و براندازی حکومت بود. صحبت از این بود که خلافت راستین اسلامی تشکیل بشود و حسین(ع) رهبر امت بشود. حکومت راستین اسلامی مثل حکومت حسن(ع) و حکومت علی(ع) و حکومت رسول‌الله تشکیل بشود. «وَ اَیَّ دَمٍ لَهُ سَفَکْتُمْ؟!»، چه خونی از پیامبر(ص) ریختید؟ این خون پیامبر(ص) بود که ریختید. این خون حسین نبود. فهمیدید که خون پیامبر(ص) را در کربلا ریختید؟ «وَ اَیَّ حُرْمَةٍ لَهُ انْتَهَکْتُمْ؟!»، فهمیدید که چه حریم‌هایی را هتک کردید؟ چه حرمت‌هایی را شکستید؟ خیلی تعابیر عجیبی است. «لَقَدْ جِئْتُمْ بِها...»، کثیف‌ترین کاری که می‌شد را انجام دادید. قبیح‌ترین و وقیح‌ترین گناه از شما سر زد. دیگر گناهی از این بزرگ‌تر نیست. گناهی کردید و کاری کردید که زمین را پر کرد و آسمان را فرا گرفت. شما زمین و آسمان را نجس کردید. نگویید حالا 70 نفر کشته شده‌اند و انشاالله جبران می‌شود. نگویید از این اتفاقات می‌افتد. حضرت زینب(س) فرمود نه، از این اتفاقات نمی‌افتد. سیاهی و ظلمتی از شما صادر شد که زمین را پر کرد و آسمان‌ها را فرا گرفت. اگر در این لحظه از آسمان خون ببارد تعجب نکنید. فکر می‌کنید اگر الان از آسمان خون ببارد چیز عجیبی است؟ به آن‌ها می‌گوید جنایت کردید. عبور نکنید. نگویید حالا یک اشتباهی کردیم. این یک اشتباه نبود. بزرگ‌ترین جنایت تاریخ را کردی. اگر اکنون از آسمان خون ببارد چه خواهید گفت؟ و بدانید عذاب خدا در آخرت سخت‌تر و پر از ذلت است. شما در آخرت با ذلت عذاب می‌شوید و عذاب معمولی نیست. هم تحقیر می‌شود و هم عذاب می‌شوید. حضرت زینب(س) می‌گویند مردمی که تا نیمه‌ی راه بیایند در دنیا ذلیل و بدبخت می‌شوند و دنیای آن‌ها خراب می‌شود و در آخرت هم به آن‌ها توهین می‌کنند و با توهین و ذلت عذاب می‌شوند. این تعبیر حضرت زینب(س) است. بعد جواب می‌دهند که «اَفَعَجِبْتُمْ اءَنْ مَطَرَتِ السَّماءُ دَما...»، تعجب می‌کنید اگر از آسمان خون ببارد، «وَ لَعَذَابُ الاخِرَةِ اءَخْزى...»، عذاب آخرت رسواکننده‌تر است. دنیای شما جهنم است. چه برسد به آخرت شما. «وَ اءَنْتُمْ لا تُنْصَرُونَ...»، دیگر یاری نخواهید شد. نه در دنیا و نه در آخرت دیگر یاری نخواهید شد. خودتان نخواستید. چون ما که آمدیم به شما کمک کنیم و با ما این کار را کردید. دیگر شما یاری نخواهید شد. حمایت الهی دیگر از شما برداشته شد. «فَلا یَسْتَخِفَّنَّکُمْ الْمَهْلُ...»، این هم تعبیر مهمی است. آخرین جمله از حضرت زینب(س) را عرض بکنم. این جواب کسانی است که می‌گویند خدا چرا به یزید و به همه‌ی حکومت‌های ظالم مهلت می‌دهد؟ چرا خداوند گذاشت عاشورا اتفاق بیفتد؟ حضرت زینب(س) می‌فرماید سنت خدا این است که مهلت بدهد. اصلاً مسئله این نیست که حسین(ع) کشته نشود. مسئله این است که همه‌ی شما باید امتحان پس بدهید. همه باید امتحان پس بدهند. قرآن می‌فرماید هیچ کس را نمی‌گذاریم از این دنیا برود مگر امتحان پس بدهد. هیچ کس بدون امتحان نمی‌رود. امتحان بر سر مال و بر سر ناموس و بر سر ظلم به دیگران و بر سر جان است. هر کسی تا امتحان ندهد از این دنیا نمی‌رود. باید همه‌ی امتحانات را بدهید و بعد بروید. حضرت زینب(س) فرمودند این مهلتی که خدا به این حکومت فاسد و حکومت‌های ظالم در دنیا داده و می‌دهد، برای این نیست که این‌ها پیروز شده‌اند یا حق با این‌هاست یا خوشحال بشوند. «فَانَّهُ لا یَحْفُزُهُ البِدارُ...»، کنترل اوضاع از دست خدا خارج نشده است. خداوند در مجازات دنیا عجله ندارد. اصلاً دنیا این‌طور نیست که همه مجازات بشوند و یا فوری مجازات بشوند. هدف از دنیا چیز دیگری است. حضرت زینب(س) فرمودند یک وقت نگویید این‌ها کشتند و جستند و رفتند و تمام شد. فرمود هیچ کس در این عالم نمی‌تواند بگوید که ما جستیم. هم این‌جا بیخ خر شما را می‌گیرند و اصلش هم بعد است. چنان که دیدید یزید و بنی‌امیه و قاتلان ابا عبدالله هم در این دنیا چه شدند و آخرت‌ آن‌ها هم که بدتر است. این عبارت حضرت زینب(س) خطاب به کسانی است که به اصطلاح حق‌خواهان و حق‌طلبان و مجاهدان و انقلابیونی هستند و مأیوس می‌شوند و می‌گویند چرا خدا این آمریکا و اسرائیل و شاه و صدام را مهلت داد؟ چرا خدا این‌ها را سریع پایین نمی‌کشد؟ حضرت زینب(س) فرمودند «وَ لا یَخافُ فَوْتَ الثّارِ...»، هرگز این احتمال و خطر و ترس وجود ندارد که نکند انتقام گرفته نشود. حضرت زینب(س) فرمودند همه‌ی انتقام‌ها گرفته خواهد شد. انتقام‌ها گرفته خواهد شد و هیچ کس بدون حساب و کتاب و انتقام نمی‌ماند. «وَ انَّ رَبَّکُمْ لَبِالْمَرْصادِ...»، پروردگار شما در کمین شماست. خداوند در کمین است. این هم بخشی از سخنرانی حضرت زینب(س) در کوفه و در آن شرایط است که این مسیری که شما می‌روید، با سر شهدا و شلاق و کتک و فحش و نگاه‌های بی‌ناموسی و بچه‌های کتک‌خورده و دست و پا شکسته، سر شهدا، صحنه‌هایی که در عاشورا دیدند و در راه می‌برند و دست و پاها در زنجیر، زنجیر دست و پاها را پر از خون کرده و در راه همین‌طور شلاق می‌خورند و زیر آفتاب می‌آیند، یک قطره آب به آن‌ها نمی‌دهند، وقتی به کوفه می‌رسند و در این شرایط حضرت زینب(س) این حرف‌ها را زدند. قهرمان مقاومت است. زنی که تمام عالم باید به او تکیه بدهد. رهبر جهاد و کسی که از اسارت پیروزی ساخت و چنان این‌ها را افشا کرده که شما امروز می‌بینید 20 میلیون آدم از 100 کشور جهان، حتی غیر شیعه و حتی غیر مسلمان در این آفتاب پیاده 80، 100 کیلومتر راه می‌آیند. حضرت زینب(س) به یزید گفتند تو فکر کردی ما تمام شدیم و تو آغاز شدی؟ به خدا سوگند نمی‌توانی ما را حذف کنی. تو خواهی رفت و ما خواهیم ماند. این جمله‌ی حضرت زینب(س) به یزید، ابرقدرت جهان است. بزرگ‌ترین قدرت جهان در دست یزید است. این جواب حضرت زینب(س) به اوست. حالا من از شما سوال می‌کنم. الان آن ابرقدرت جهان مانده یا زینب مانده است؟ چه کسی الان به دنبال قبر یزید است؟ مگر این‌که برود و بالای آن خرابکاری کند. چه کسی اصلاً می‌داند یزید کدام گوری هست؟ ولی تمام عالم حسین حسین می‌گویند.

و السلام علیکم و رحمت الله.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha